|:<:< خیلی با حالی>:>:|

این وبلاگ با مطالب گلچین برای استفاده شماست دوستان عزیز لطفا جهت حمایت از ما روی تبلیغات سایت کلیک کنید

|:<:< خیلی با حالی>:>:|

این وبلاگ با مطالب گلچین برای استفاده شماست دوستان عزیز لطفا جهت حمایت از ما روی تبلیغات سایت کلیک کنید

( روانـــشــنـــاســی پـــیـــونــد عــــــاشـــــقــــانــــه )

( روانـــشــنـــاســی پـــیـــونــد عــــــاشـــــقــــانــــه )
افـراد بـالغ در ارتبــاط برقرار کردن با دیگران دارای تفاتهایی می بـاشـند کـه ریشـه در طـفولیـت آنها و چگونگی رابطه سـرپرست آنان در خردسالی (پدر، مادر یا پرستار) با آنان دارد. بدین فهوم که اگر ســرپرست با طفل رابطه مـحبت آمیز داشته و نیازهای کودک را بدرستی پاسخ گوید، طفل نیز پیوند اطمینان آمیز و توام با امنیت با سرپرست خـــود برقرار می کـند. طـفل میـل بـه برقــرار کردن رابطه نزدیک و صـمـیـمانه بـــا سرپرست خود خواهد داشت و یا از دور به سرپرست خود لبخند میزند. حـال اگـــر سرپرست طفل به کودک آنچنان که باید توجه نکند و به وی بی اعتنا باشــد، در طفل دو سبک پیوند دیگر شکل میگیرد یکی آنکه طـفل مضطرب و سردرگم میگردد و خصومت و نارضایتی خـود را فعالانه و یا غیر مستقیم به سرپرست خود نشان میدهد و یا آنکه در طفل پیوند اجتنابی شکل گرفته و از سرپرست خود دوری می کـند. این طرز رفتار با طفل در خصیت کودک رسوخ کرده و در بزرگسالی خود را نمایان میکنـد کـه در این صورت با 4 شخصیت از لحاظ سبک شکل گیری پیوند و دلبستـگی مـیـان فـرد با فرد دیگر به ویژه جنس مخالف و مسایل عشقی مواجه خواهیم بود:

1- بالغین مطمئن و برخوردار از امنیت: اینگونه افراد دارای مشخصات زیر میباشند:

  • توانایی ارتباط برقرار کردن و صمیمی گشتن با دیگران.
  • احترام به حریم شخصی و فضای شخصی برای خود و شریک زندگی خود. 
  • نسبت به احساسات شریک زندگیش همدلی کرده و به آسانی وی را میبخشد
  • دارای مرز و حدود مشـخص برای خود، دارای عزت نفس بالا، پشـتیبان و محبوب میباشد.
  • از آنکه با فردی خیلی صمیمی گردد و یا از سوی وی طرد گردد، نـگـران و بـیمناک نیست.
  • تمایل به برقراری رابطه دراز مدت.
  • مسایـل خصـوصی خود را در صورت لزوم در اختیار دیگران قرار می دهـد و در بـاز کردن سفره دلش نزد دیگران محتاط است.
  • از رابطه جنسی لذت می برد بویژه با یک شریک دراز مدت.
  • برای دیگران احترام زیادی قائل است.
  • هنگامی که به کمک احتیاج دارد از دیگران طلب یاری می کند. 
  • در تعامل با دیگران مثبت، خوشبین، سازنده و سخاوتمند است.
  • خلاق و روشن فکر بوده و از مرگ نمی هراسد.

2- بالغین اجتنابی: این گونه افراد دارای مشخصات زیر میباشند:

  • رابطه آنها از لحاظ فیزیکی و احساسی غیر صمیمی میباشد.
  • آنها به دوری و جدایی عادت داشته و اینگونه راحت تر هستند.
  • به دیگران زیاد توجه ندارند و ممکن است خودخواه بنظر آیند.
  • نسبت به احساسات و نیازهای شریک زندگی خود بی مسئولیت، بـی اعـتـنا و ناشکیبا هستند.
  • افــرادی منزوی هستند و مـمـکن است رفتـارهـای کنـتـرل جـویانـه، منـتـقـدانـه و غضبناکی بروز دهند. نیاز مبرمی به تعریف و تمجید و پذیرش دارند.
  • قادر به برقرار کردن رابطه صمیمانه با دیگران نیستند.
  • سفـره دلـشان را برای کسی نمی گـشایند و بـی پـرده احساستـشان را بـیـان نمیکنند.
  • خشک و انعطاف ناپذیرند و به دیگران اعتماد ندارند.
  • زیاد در رابطه دراز مدت سرمایه گذاری نمیکنند.
  • پس از جدایی زیاد غمگین نمیگردند.
  • معمولا به کار زیاد اعتیاد دارند تا بتوانند اینگونه از رابطه صمیمانه اجتناب کنند.
  • هنگام رابطه جنسی با شریکش فرد دیگری را در ذهن مجسم میکند.
  • والدین خود را طرد کننده به خاطر می آورند.
  • دوران کـــودکی آشفته ای را پشت سر گذاشته اند (والدین الکلی و یا بد رفتاری از سوی آنان)
  • هنگامی که خود و یا شریک زندگیش پریشان و دچار مشکل می گردند از شریک خود دوری میگزیند.
  • تعاملات اجتماعی را خسته کننده میداند و از مرگ بیمناک است.

بالغین مضطرب و دو شخصیتی بالغین درهم ریخته و مشخصات یک عشق سالم...

3- بالغین مضطرب و دو شخصیتی: اینگونه افراد دارای مشخصات زیر میباشند:

  • اینگونه افراد در کودکی جایگاه مشخصی نداشته اند.
  • رابطه آنها با دیگران غیر قابل پیش بینی است.
  • زمانی در دسترس بوده و زمانی دیگر شما را طرد میکنند.
  • آنها همواره از این می هراسند که نکند شریک زندگی آنها واقعا آنـها را دوســــت نداشته باشد و یا نخواهد برای همیشه در کنارشان بماند.
  • آنها عاشق جرو بحث میباشند اما بندرت به راه حل می اندیشند.
  • احساس ناامنی آنها را به برقراری روابط بسیار صمیمانه و نزدیک ترغیب میکند.
  • نیازهای آنها همواره در حال تغییر است اما از شریک زندگیش انتــظار دارد که تک تک آنها را تشخیص داده و برآورده سازد.
  • مرتبا دیگران را سرزنش می کـنـد و هـرگـاه بـه خـواسـتـه خود نرسند کج خلقی میکنند.
  • با طبیعت فریبنده و دمدمی مزاج خود همواره شریک خود را خلع صلاح میکنند.
  • تمایل دارند کاملا با فرد مقابل خود ادغام و یکی گـردنـد کـه با ایـن رفـتـار ســبب راندن دیگران از خود میشوند.
  • میزان جدایی در این افراد بالا میباشد.
  • پس جدایی بسیار اندوهگین و ناامید میگردند.
  • عزت نفس، بی ثبات و اعتماد بنفس پایینی دارند. 
  • نوازش را بیشتر از رابطه جنسی ترجیح میدهند.
  • نسبت به موفقیت خیالبافی کرده اما بندرت برای دستیابی به ان تلاش میکنند.
  • والدین خود را مداخله جو و بی انصاف توصیف میکنند.
  • سفره دل خود را نزد هر کسی باز میکنند و از دیگران نیز چنین انتظاری دارند.
  • غرق در ارتباط شخصی خود میباشند. حسود و غیر قابل اطمینان بوده و از مرگ می هراسند.

4- بالغین درهم ریخته: اینگونه افراد دارای مشخصات زیر میباشند:

  • سوء رفتار، بی توجهی، عدم امنیت و تنش فراوان در خانواده اینگونه افراد برقرار است.
  • اینگونه افراد مانند کودکیشان زندگی آشفته و پر هرج ومرجی دارند.
  • آنها براحتی ابراز عشق و عاطفه نکرده و نسبت بـه نـیـازها و احساسات شریک خود بی تفاوت و بی توجه میباشد.
  • خشم انفجارگونه ای دارد.
  • فاقد هرگونه همدلی، شفقت و دلسوزی نسبت به همسر خود هستند.
  • آنها نیاز مبرمی به یک رابطه مطمئن و مصون داشته اما آن قـدر بـه شـریــک خود اعتماد ندارند که این رابطه را برایشان پدید آورند.

امـا یـک عشـق سـالـم چگونه عشقی است:

1- عشقی است که رشد فردی را در پی دارد- در مقابل تفکر وسواس گونه در رابطه.

2- عشقی است که فرد در آن تمایل و فضای کافی برای رشـد و پـیشرفـت فـرد مـقـابـل خـــود قائل باشد- در مقابل امنیت و آسودگی بصورت یکنواخت و آنکه شـدت نـیـاز گـواه بـر عشق واقعی است.

3- عشقی است که منافع مجزا، معاشرت با دوستان دیـگر و بـرقـراری روابـط مـعنی دار دیگر در آن جایز باشد- در مقابل زندگی اجتماعی مـحـدود و بـی تـوجـهـی بـه دوسـتـان قدیمی.

4- عشقی است که دو فرد یکدیگر را به پیشرفت تشویق می کـنـند- در مقابل غرق در رفتار طرف مقابل و وحشت از تغییر و پیشرفت دیگری.

5- عشقی است که در آن اعتماد کافی موجود باشد- در برابر حسادت، تـملک جویی و ترس از رقابت.

6- عشـقـی اســت که فردیت هر دو فرد از سوی هر دو مورد پذیرش و احترام اسـت- در مقابل تلاش در تغییر دیگری مطابق تصورات خیالی خود.

7- عشقی است که رابطه با تمام جوانب واقعیت سرو کار دارد- در مــقابل رابطه ای که بر پایه توهمات و اجنناب از موضوعات ناخوشایند است.

8- عشـقـی اسـت کـه دو طــرف از خودشان مراقبت می کـنـند و حالت هیجانی دو فرد وابسته به خلق خوی طرف مقابل نمی باشد- در برابر انتظار از فرد مـــقابل برای برطرف کردن تمام مشکلات و نجات وی.

9- عشقی است که توجه و نگرانی سالم و به اندازه نسبت بـه شـریـک زنـدگـی توام با دادن آزادی در آن برقرار است- در برابر غرق در احساسات و مشکلات فرد مقابل.

10- عشـقی است که دو طرف توانایی لذت بردن از تنهایی را دارا می باشند -در بـرابـر عجز در تحمل تنهایی.

11- عشقی است که رابطه جنسی در آن یک انتخاب آزادانه و نشـات یـافتـه از رفاقت و علاقه دو طرف میباشد- در برابر فشار در برقراری رابــطه جنسی به خاطر عدم احساس امنیت، ترس و نیاز به ارضای فوری.
امیدوارم در تمام مراحل زنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدگی خود موفق باشید.


تحریم انتخابات.......



تحریم انتخابات


تحریم انتخابات

((یار دبستانی من برخیز ))


امروز بعد از مدت‌ها، از دانش‌جو بودنم، احساس خوبی داشتم.
امروز پلی‌تکنیک بار دیگر بعد از مدت‌ها، از سکوت بیرون آمد. انجمن اسلامی پلی‌تکنیک که پیش از این هم در بیانیه‌های مکرر خود، انتخابات فرمایشی را تحریم کرده‌بود؛ امروز رسماً در تریبون آزادی با حضور دکتر ورجاوند-عضو حزب ملی-، دکتر مولایی- وکیل مدافع اکبر گنجی-، مهندس علی افشاری- عضو دفتر تحکیم وحدت-، حبیبی- عضو انجمن اسلامی-، دلبری- عضو انجمن اسلامی-، هادی- عضو انجمن اسلامی-، همسر دکتر زرافشان- وکیل قتل‌های زنجیره‌ای-، موسوی- دبیر دفتر تحکیم وحدت- و دیگر آزاداندیشان سیاسی، این انتخابات فرمایشی را انتصاب نامید که به دروغ نام انتخابات بر آن نهاده‌اند.
امروز کلی دانشجو بودم. کلی "یار دبستانی من" خواندم. امروز پس از مدت‌ها پرده‌های خفقان به دست ما یاران دبستانی دریده شد و حقوق حقه‌ی خود را فریاد کردیم تا فردا شاهد باشیم حبیبی و دلبری و... به زندان افکنده شده‌اند و در بالای سرشان رهبر با دستان مشت کرده ایستاده است و می‌گوید:" ساری مستر دلبری، اناالحق!". تا دیگر جای این حرف‌های موسوی پشت میله‌های زندان باشد که می‌گوید:" مسئول زندانیان سیاسی را شخص رهبری می‌دانم". آری، اکنون به دکتر مولایی حق می‌دهم که بگوید:" من وقتی این جمعیت را می‌بینم، به خودم می‌گویم، در آینده کدام‌یک موکل من خواهد بود؟!"
امروز پس از مدت‌ها فریاد آزادی برآوردیم، برای زندانیان سیاسی و بیش‌تر برای خودمان سرود آزادی خواندیم. آرى اگر آزادی سرودی می‌خواند... نه! آزادی شیء نیست که سرود بخواند، نه! ما سرود آزادی خواندیم. باز هم از شاملو خوانده‌شد؛ از همان شاملو که هم‌کلاسی یادت هست چه‌گونه در کتاب‌هایمان سانسور شد؟! آری، خواندیم تا هر چند لحظه‌ای باشد، خنده‌هایمان را رها کنیم تا به چرک اندر ننشینند. تا ریش‌خند کنیم حاکمیت را و فرهنگ برهنه‌مان را، هر چند قیلوله‌ی دیوان را آشفته ساخت و نیروهای انتظامی را که از دوره‌ی ریاست قالیباف مؤدب‌تر به نظر می‌رسیدند! جلوی درها کشانید. آری، همان ریش‌خندها که خودمان را در سوگ خودمان به گریه اندازد و حاکمیت را به خشم وادارد.
آری فرهنگ‌مان را ریش‌خند کردیم، همان فرهنگی که حاکمیت می‌سازد و با آن می‌آمیزد و به قول آقای هادی:" نخبه‌گان‌اش را می‌کشد و سمفونی مرده‌گان را می‌سازد، که آیدین و آیدا و اورهان را می‌سازد، همان فرهنگی که سال بلوا را می‌سازد". آری، همان فرهنگی که اکنون ماده‌خوک پیری را می‌ماند که دارد فرزندان خود را می‌خورد. هنوز دندان‌هایش را خلال نکرده، دیگری را شروع می‌کند و آن‌ها را که نتوانست ببلعد، تقدیم ضحاکان حاکم می‌کند تا مغزشان را خوراک مار کنند. و لیک این ضحاکان به مغز سرمان اکتفا نمی‌کنند، جان بی‌رمغ‌شان خون می‌طلبد! جان ما را می‌خواهند.
نگاه کنید که چه‌گونه بر سر بازار این سیاست‌مداران جان اکبر گنجی را به مزایده گذاشته‌اند و روان احمد باطبی را! ریه‌ی خس‌خس‌کنان اکبر گنجی را، تن بی‌بنیه‌ی مجتبی سمیع‌نژاد را و تن فرسوده‌ی تبرزدی را! که همسر دکتر زرافشان تنها می‌تواند بگوید:" همسر من و دیگر زندانیان سیاسی از هیچ حزبی حمایت نمی‌کنند". و این جرمی بزرگ می‌شود که به سبب‌اش باید از جان مایه گذاشت!
آری، اینان ضحاکان قرن بیست‌ویکم‌ هستند که از قرن پانزدهم قمری به این قرن رجعت کرده‌اند! تفکر پوسیده‌شان آخرالزمان می‌سازد تا اکبر گنجی‌ها را مهدی وعود کنند.
نه‌! یار دبستانی من! معلم‌های دینی ما دروغ گفتند، مهدی موعودی در کار نیست. هیچ اکبر گنجی‌ای مهدی موعود نیست. اکبر گنجی شوالیه‌ای پیر است که چون اسرار نظامی امپراطوران ضحاک‌صفت را رو کرد، به زندان افکنده‌شد. اما یار دبستانی من! در کتاب‌های تاریخ خوب نگاه کن، در هیچ جای تاریخ شوالیه‌ها را به زندان نیفکندند که گنجی را!
امروز، روزی بود که فریاد کنیم زندانیان سیاسی را آزاد کنید تا فرداها بشنویم و ببینیم فلانی را به این جرم به زندان بردند!
سخن آخر:
یار دبستانی من! یادت هست، وقتی تکلیف نمی‌نوشتیم دروغ می‌گفتیم و هزار جور حرف به هم می‌بافتیم و بعد معلم می‌گفت:" راست‌اش را بگو ننوشتم! من که کاری ندارم، این طوری کمک‌ات هم می‌کنم."
امروز اصلاحات و دکتر معین تکلیف‌شان را ننوشته‌اند و دروغ می‌گویند و هزار جور آن را توجیه می‌کنند. باور نکن!
یار دبستانی من! من و تو یاد گرفتیم که اگر تکلیف ننوشتیم، بگوییم ننوشتم. اما دریغا! که در طول هشت سال اصلاحات تکلیف نوشتیم، دروغ نگفتیم و به دست مدیر و ناظم‌ها کتک خوردیم!
امروز هم بیا تا به خودمان دروغ نگوییم، این اصلاحات‌چیان که به دروغ نام پیش‌رو بر خود نهاده‌اند و در برابر حکم حکومتی چنان پس رفته‌اند، دیگر چیزی برای عرضه کردن ندارند، فقط می‌خواهند من و تو را به دست مدیر و ناظم‌ها بسپارند. بیا به حرف معلم‌مان گوش کنیم، دروغ نگوییم و به دام مدیر و ناظم‌ها نیفتیم، تا این بار به رخ‌مان نکشند که خودت کردی که لعنت بر خودت باد! بیا حساب‌مان را از حساب مدیر و ناظم‌ها جدا کنیم. بیا به مدیریت دیکتاتوری اعتراض کنیم تا دانش‌آموزان را کتک نزند.
یار دبستانی من! برخیز و به ذلت خودمان رأی نده تا در راه همان آزادی که در زنده‌گی از خودمان دریغ کردیم و کردند، گام برداریم. همان آزادی که شعارش را حکام دروغ‌گو می‌دهند و جورش را من و تو می‌کشیم.
نه! یار دبستانی من! تحریم انتخابات حرکتی انفعالی نیست، که دقیقاً برعکس در نهایت پویایی است در راه دموکراسی. همان دموکراسی که امثال معین تنها شعارش را می‌دهند و دیگر کاندیداها علناً به روی آن تف می‌کنند! اگر تحریم انتخابات را حرکتی انفعالی می‌دانی، به کتاب‌های فلسفه رجوع کن، انفعال با حرکت جمع نمی‌شود. و اگر آن‌ را حرکت نمی‌دانی، پس چرا این‌قدر با آن مخالفت می‌شود، اصولاً جلوی آب جاری سد می‌زنند، نه در برابر آبی راکد و مانده! اگر جنبش نیست پس چرا حاکمیت در برابر سخن‌رانی طرف‌داران‌اش قد راست می‌کند؟!
دموکراسی حرکتی تدریجی است که تحریم انتخابات گامی در جهت نیل به این مهم است. این را من نمی‌گویم، معلم‌های ما می‌گویند. نه! معلم‌های ما گنجی و افشاری و... نیستند. آموزش و پرورش فقیر ما، سبب شده‌است به معلم‌هایمان اعتماد نکنیم. معلم‌های ما کتاب‌هایمان هستند. تجربیات تحصیلی‌مان در طول هزار و چهارصد سال تاریخ اسلامی‌مان، در طول دوره‌ی طاغوت‌مان، در طول 27 سال جمهوری‌ اسلامی و 8 سال اصلاحات!
یار دبستانی من! برخیز. دست من و تو باید این پرده‌ها رو پاره کنه، کی می‌تونه جز من و تو
درد ما رو چاره کنه؟!!
در دانشگاه، ما توماری را به امضای بیش از صد دانشجو رساندیم و در این فضای مجازی می‌خواهیم، بمب گوگلی بترکانیم! تا اکبر گنجی را آزاد کنند.
پی‌نوشت :
حالا که این نوشته تموم شده، می‌بینم ساعت نزدیک سه‌ی بامداد است! خودتان همه‌ی امروزها را دیروز کنید!